جیرجیرک

March 30, 2006

مادرم

داشتم با عجله موهامو خشک میکردم سرمو بلند کردم و خودمو توی آینه نگاه کردم،یه لحظه حس کردم که دارم مامانو میبینم .حرکات دستم تو گرفتن سشوار،چین و چروک هایی که با باد داغ سشوار به دور چشماش می ده،جهتی که موهاشو به اون طرف شونه می کنه و حتی همون جوری که زیر موهاش باد میده وبعد با یه حرکت دست همه را مرتب میکنه ، همه و همه شبیه حرکاتش بودن حتی قیافه ام هم که داره تغییر می کنه و بعد از پشت سر گذاشتن سی سالگی آروم آروم بهش شبیه و شبیه تر میشه.نمیدونم دور بودن باعث میشه آدم به این نکات ظریف بیشتر توجه کنه یا بالا رفتن سن؟شاید وقتی دوری،میتونی آروم آروم از ته صندوقچۀ قلبت،حس ها و خاطرات گذشته را بیرون بیاری و دوباره دستی به سرو روشون بکشی وبا یه سلیقۀ جدیدتر دوباره بچینیشون سر جاشون.همون خاطراتی که از سال های سال پیش یه جایی گوشۀ ذهنت نگه شون داشتی تا یه روزی که وقتش رسید بری سراغشون و با کمکشون خودت را با تمام اون چیزایی که ازشون دور افتادی، دوباره پیوند بدی

March 29, 2006

بارت سیمسون

امروز بارت سیمسون به دوستش میگفت:خدا هیچ دری رو نمی بنده قبل از این که لااقل یه پنجره ایی را باز کنه

March 25, 2006

روز نو

نوروز نو شد و سال هم نو.در کنار سفره هفت سین کوچکمان سال را نو کردیم بدون این که عزیزانمان پیشمان باشند. این روزها به سختی حال و هوای عید را دارد.مخصوصا که از فردای روز عید که البته انهم به خاطر مرخصی گرفتن در خانه بودیم، سر کار رفتیم .به هر حال این هم نوعی از زندگی است که شاید باعث میشه قدر تمام چیزهایی را که داشتیم و داریم را بهتر بدونیم.به زودی فصل میوه های بهاری و تابستونی نوبرهم میرسه.دلم برای چغاله بادام های سبز و خوشرنگ حسابی تنگ شده و دهنم از یاداوری مزشون آب می افته.یاد روزهای دوران دانش جویی می افتم که توی مسیرم به پل مدیریت، از انتهای ده ونک که درختاش حسابی سبز شده بودند،چند سیر چغاله می گرفتم و همین طور نشسته یه مقدارشو می خوردم و یه مقدارشم می بردم برای تویتی.هر چه بود ،روزهای خوشی بود که حتی یاداوری خاطراتشون هم قشنگ و خوشاینده

March 19, 2006

سال نو مبارک


در آستانۀ فرا رسیدن بهار، سرور، سروری، سالاری، سلامتی، سربلندی،سعادت و سر خوشی را بر سر سفرۀ هفت سین زندگی تان آرزومندم

March 18, 2006

سپاس


این هم از آخرین کارتی که گرفتم.اینو هم گذاشتم تا در اخرین پست سال هشتاد و چهار و در آ خرین لحظه های سال یه بار دیگه به خودم یاد اوری کنم که هر اتفاقی که بیفته و هر چه قدر هم که من از کسایی که این قدر دوستشون دارم دور باشم، هیچ چیزی نمی تونه بین اون عشق و محبتی که بین ماست فاصله بیاندازه.هیچ چیز نمی تونه حس منو به عزیزانم تغییر بده.تمام لحظه هایی که از هم دور هستیم، چیزی هست که ما را بهم پیوند میده و خاطره و یاد سال های خوش با هم بودن، هیچ وقت از ذهن من نخواهد رفت.دوستون دارم نازنین های من

تولد تولد

تولد تولد تولدم مبارک.خوب دیگه توی این یکی دو روز اخر سال من به دنیا اومدم، اقای همسر متولد شده،با هم ازدواج کردیم و سال نو شده .دیگه کار دیگه ای نمونده.چرا. اگه توی این یکی دو روز بچه ایی هم داشته باشیم دیگه همۀ اتفاقات مهم زندگی ما همه دور هم جمع شدن.ولی دوست ندارم توی این روز هم از دنیا برم ودل عزیز ترین هام را روز عید غمگین کنم خدایا وقتی وقتش رسید فقط یه مهلت بده تا عید بگذره .خوب دیگه من میرم که این سال جدید، تولد جدید و زندگی جدید را با تلاش و امید شروع کنم.خدایا به من نیرو بده

March 17, 2006

سالگرد ازدواج

از کار اومده بودم و خسته.اسانسور را در طبقۀ همکف نگه داشتم و رفتم صندوق پست را چک کردم .دیدم یه برگه از پست اومده که شما یه بسته دارین. خودم را به دفتر پستی سر کوچه رسوندم و دیدم بله.بسته با خط تویتی مزین شده.بازش کردم و نمی تونم او ن احساسی را که از دیدن اون سه تا کارت بهم دست داد توصیف کنم.یکی از طرف مامان و بابا، یکی از طرف تویتی و یکی هم از طرف عزیز ترین ها.انقدر این ها را دوست دارم که دلم می خواد قابشون کنم. که همیشه جلوی چشمم باشن.از محبت همتون ممنونم

March 16, 2006

روز سن پاتریک

فردا روز سن پاتریک است.روزی که در ظاهر یه جشن مذهبی است اما برای ایرلندی ها با رقص و ابجو خوری برگزار میشه.همه چی سبزه حتی رنگ ابجو ها و سمبل این روز یه گیاه سبز رنگه که سه پر داره ولی اگه بتونی یه چهار پرشو پیدا کنی برات شانس میاره.سال گذشته سر کار همه سبز پوشیده بودن و از جایی که رئیسم، منشی مخصوصش،مسئول امور مالی بخش ما و حتی دانش اموزی که به طور موقت با اونها کار می کنه، همه ایر لندی هستن، امدن این روز تو بخش ما خیلی محسوسه.من یه گند اساسی زدم و به همکار بغل دستی ام که از قضا خیلی هم به نقل قول کردن علاقه داره گفتم:گاو ها این گیاه را خیلی دوست دارن. اخه من به خاطر شکلش فکر می کردم که این گیاه همون یونجه است .خلاصه اون هم خنده ای کرد و گفت نه اون شبدر(یونجه) است واین شمروک است که توی ایر لند خیلی زیاد است.خلاصه خدا رحم کنه .حتما تا فردا گزارش به قوم ایرلندی مخابره میشه و زبان من سرم سبزم را بر باد میده
*شبدر یا یونجه:clover
*شمروک:shamrock

March 15, 2006

ای ماهی کوچولوی قرمز

March 14, 2006

سفره هفت سین


نوروزی دیگه داره از راه میرسه و با انداختن سفره ای نو و چیدن هفت سین میشه برای سلامتی و موفقیت در سال نو از خداوند مهربون طلب رحمت و نعمت کرد توی این سفره هر چیزی برای خودش معنی و مفهومی داره:سبزه: تولد دوباره سمنو: ثروت سنجد: عشق سیر: دارو سیب: زیبایی و سلامت سماق: رنگ طلوع آفتاب سرکه: سن و صبرسکه: ثروت و شیرینی برای شیرین کامی، تخم مرغ برای زاد و ولد و آینه برای روشنی و در اخر هم ماهی قرمز کوچولو که شاید سمبل حرکت و جستجو باشه.سال خوبی برای همه ارزو می کنم

March 12, 2006

روزی نو

تقریبا نه روز دیگه به عید نوروز باقی مونده.نه روز دیگه مونده تا مثل برگه مالیاتی که این جا اخر سال پر می کنند، ما هم حساب و کتاب سالیانه خودمون رو انجام بدیم و پروندۀ این سال را ببندیم و سال جدید را شرو ع کنیم.باید چوب خطمون رو خوب نگاه کنیم.ببینیم توی این سالی که گذشت چه کردیم؟چقدر پیشرفت داشتیم؟چی یاد گرفتیم؟چقدر از عادت های غلط و بد خودمون را کنار گذاشتیم؟چقدر بخشیدیم؟ و چند بار بخشیده شدیم؟چقدر محبت کردیم و چه محبتی دریافت نمودیم؟چقدر همدردی کردیم و چه مقدار همدردی دریافت کردیم؟چه مدت از سال را غمگین، خشمگین،دلشکسته،تنها یا نا امید بودیم و چه مقدار را با امید، دوست داشتن، محبت ،مثبت بودن و تلاش سپری کردیم.چه کسانی را رنجاندیم و کدام دل رنجیده را التیام دادیم؟و خیلی چیز های دیگر که شاید برای هر فردی متفاوت است.مسلما برای هر کسی مسائلی هست که حساب انها در یک سال بسته نمی شود.شاید مهم این باشد که بتوانیم از بین مشکلات نقبی بزنیم و بار ان را به نوعی سبک تر کنیم.شاید این هم جزئی از هنر زندگی کردن باشد .شاید این روزها روز های خوبی باشد که با عوض شدن فصل و امدن سبزی و طراوت به طبیعت، ما هم سبز شویم و پنجره های خاگ گرفته و بستۀ قلبمان را به روی امید باز کنیم و به خودمان فرصت دیگری بدهیم

March 11, 2006

اعتصاب

اعتصاب هم انجام شد.تمام روز جمعه از ساعت هشت و نیم صبح تا شش عصر و نصفه روز شنبه بی وفقه مشغول کپی کردن،در پاکت گذاشتن ، مهر زدن، بر چسب و تمبر زدن نامه های جوابیه بودم.و جواب این بود:اعتراض شما پذیرفته نیست .خلاصه هنوز هم این جریان ادامه دارد و نمی دانم کار به کجا بکشد.چون دانش جویان هم دارن کم کم عصبانی می شوند.البته این جوابیه یک نامه شش صفحه ای است و به خانه های تک تک معلمان فرستاده شد.چون درو قت اعتصاب انها حتی حق استفاده از ایمیل های محل کارشون را هم ندارن

March 06, 2006

اعتصاب

امشب درست 1 دقیقه بعد ا ز نیمه شب رسما معلوم میشه که جایی که توش کار می کنم اعتصاب میشه یا نه؟اگه این اتفاق بیفته، بعد از ده سال، تمام کالج های رسمی استان انتاریو با هم و به طور همزمان وارد یه اعتصاب دسته جمعی میشن.از چند روز پیش رئیسم به همۀ کارمندها یه برگه داد که یه سری نکته راجع به اعتصاب توش بود.البته ما کارمند ها در اعتصاب شرکت نمی کنیم و این اعتصاب فقط مخصوص استادها و بالطبع دانش جو هاست که کلاساشون تعطیل میشه .نکته جالب این جاست که باید همۀ تکالیفشون را به موقع تحویل بدن.در امتحان ها شرکت کنند و در زمان اعتصاب هم هیچگونه کمکی از استاد ها دریافت نمی کنن و نمی تونن حتی از طریق ایمیل سوالاشونو بپرسن در ضمن کار دانشجویی هم که حدودا یک ماه دیگه ازش باقی مونده براشون تعطیل میشه.این جا خیلی از بچه ها از همین کار و وام دولتی زندگیشونو اداره می کنن و کمک پدر و مادری در کار نیست .استاد های این جا در سال حداقل 65 و حداکثر85 هزار دلار حقوق می گیرن به اضافۀ مزایای کامل ومرخصی سه ماه تابستون که تازه اون موقع هم اگه دلشون بخواد می تونن کار کنن و جداگانه حقوق بگیرن.تازه این حقوق برای اساتید کالج هاست و در دانشگاه ها بسته به نوع تحقیق و کار، یه استاد می تونه تا125هزار دلار در سال حقوق بگیره.انوقت ما از سیستم اموزش خودمون مینالیم که استاد های ما کم کارن و خوب درس نمیدن و...در حالی که همۀ اون هایی که بیرون ایران درس خوندن خوب می دونن که بار تکالیف و حجم درس هایی که باید هر روز بخونن چه قدر سنگینه ودر واقع بیشتر بار کار این جا به عهدۀ خود دانش اموزه و چون این جا همه چی پولی است اگه کسی بازی در بیاره، عملا سر خودش کلاه رفته.خلاصه فردا معلوم میشه که چه خبره؟

March 04, 2006

لوگوی عید نوروز

Thank you for sharing your suggestion with us. We're focusing our energyon improving your Google search experience, so we're not able to provide apersonal reply to your message. However, we read all the mail and willkeep your ideas in mind as we work to improve Google. We appreciate yourtaking the time to write.
Regards,The Google Team
این هم جوابیۀ گوگل به درخواست لوگوی عید نوروز.بی هیچ حرف پیش و پیشداوری منتظر می مونم ببینم بالاخره این لوگو را میذارن یا نه؟حتما همۀ کسایی که اون پتیشن را امضا کردن این نامه را گرفتن.به هر حال دیگه چیزی نمونده.ببینیم این گوگل چه میکَنه؟و معنی اون جمله چی هست؟

March 03, 2006

پی نوشت/کام کوات


دیروز که برای خرید رفته بودم، قیمت کام کوات را دوباره نگاه کردم و دیدم که کیلویی 15.46 دلاراست نه هفت،هشت دلار.حالا رسما این میوه گران است و شاید برای همینه که این جا توی غذا و یا دسر ازش استفاده می کنند

March 01, 2006

ابجی کوچیکه

دیروز ابجی کوچیکه برام افلاین گذاشته بود که بابا رفته براش روزنامه بگیره و قراره که تاچند روز دیگه تو امتحان فوق شرکت کنه.اصلا باورم نمیشه که خواهر کوچولوی من یه مرحله از درس دانشگاهی اش این قدر سریع تموم شده.انگار همین دیروز بود که ازش می پرسیدم:کجا بودی؟ و جواب می داد:مهد خودک.بعد می پرسیدم اونجا چی خوردی؟می گفت: خاخائو.بهش میگفتم همۀ دندوناتو موش خورده،این قدر کاکائو نخور.اون وقت در حالی که غش غش می خندید،گوشۀ دامنشو میگرفت زیر بغلش و فرار می کرد.می رفت سرغ جوجه ها و مرغ عشقاش که مسولیت نگهداریشون به عهدۀ من بود و صداشونو در میاورد و باهاشون سرگرم میشدحالا دوران مهدکودک و مدرسه ودبیرستان که هیچ،بخشی از دوران دانشگاهش هم گذشته و برای خودش خانمی شده.امیدوارم هر جا هستی موفق باشی ابجی کوچولوی من