جیرجیرک

March 01, 2006

ابجی کوچیکه

دیروز ابجی کوچیکه برام افلاین گذاشته بود که بابا رفته براش روزنامه بگیره و قراره که تاچند روز دیگه تو امتحان فوق شرکت کنه.اصلا باورم نمیشه که خواهر کوچولوی من یه مرحله از درس دانشگاهی اش این قدر سریع تموم شده.انگار همین دیروز بود که ازش می پرسیدم:کجا بودی؟ و جواب می داد:مهد خودک.بعد می پرسیدم اونجا چی خوردی؟می گفت: خاخائو.بهش میگفتم همۀ دندوناتو موش خورده،این قدر کاکائو نخور.اون وقت در حالی که غش غش می خندید،گوشۀ دامنشو میگرفت زیر بغلش و فرار می کرد.می رفت سرغ جوجه ها و مرغ عشقاش که مسولیت نگهداریشون به عهدۀ من بود و صداشونو در میاورد و باهاشون سرگرم میشدحالا دوران مهدکودک و مدرسه ودبیرستان که هیچ،بخشی از دوران دانشگاهش هم گذشته و برای خودش خانمی شده.امیدوارم هر جا هستی موفق باشی ابجی کوچولوی من

0 Comments:

Post a Comment

<< Home