جیرجیرک

July 29, 2006

قول

آگه با تمام وجود تصمیم دارم که بتونم باری از دوشتون بردارم و مفید باشم ، باید قوی باشم و تندرست.شمارش معکوس داره شروع می شه.قول میدم که هر چی بشه قوی بمونم.شاید طول بکشه ولی غیر ممکن نیست

July 23, 2006

بنفشه آفریقایی

بنفشۀ آفریقایی کوچکم به گل نشسته.گلدان هایم شادابند و سر حال و این به من احساس خوبی میدهد.دیدن این چند تا گلدون که با دقت هر چه تمام تر توی این جای کوچکی که داریم، ازشون نگهداری می کنم،مایۀ مسرت همیشگی من شده.هر کدوم تاریخچه ایی دارند و اسمی .به زودی از سفر که بر گردم، فضای سایت عکسم را بزرگتر می کنم و عکس های بیشتری توش می ذارم .یه برنامه هم برای این پاییز و زمستون دلگیر وسرد در پیش دارم امیدوارم همه چی به خوبی پیش بره

July 15, 2006

همکار من

ارامش توی صورتش موج میزنه و یه غم عجیب توی چمشاش.توی این سال هایی که دارم اونجا کار میکنم.همیشه منو که میبینه توی چشممام نگاه می کنه .از اون نگاههای عمیق و معنی دار.شاید تا وقتی که بعد از مدتها هم کلامم نشده بود،هنوز براش عجیب غریب بود که چرا حجاب ندارم.میدونه که از کدوم کشور اومدم.چون به تمام اطلاعات دسترسی داره. در واقع اون کسی است که تمام برنامه های حقوقی را هماهنگ می کنه و به بانک اطلاعاتی ما دسترسی داره.اون برنامه نویس بخش ای تی ماست.بیست سال بیش لبنان را ترک کرده واومده این جا.هر وقت دیدمش همیشه حجابش کامل بوده.توی صورتش گر چه اثری از آرایش نیست اما همیشه آرامش هست.گر چه همیشه توی چشم های قهوه ایش یه غم عمیق هم هست که به وقارش اضافه می کنه.روز جمعه بالاخره فرصتی دست داد که به بهانۀ آموزش دادن من با هم همکلام بشیم.مهر بون بود و غمگین.از خانواده اش گفت که الان خیلی نگرانشونه.از هم وطن هاش گفت .غمش را حس کردم.دوری که همراه با نگرانی باشه بد جوری آدم را از پا در می یاره.وقتی رفت تمام روز به این فکر می کردم که همۀ ما انسان هستیم و سوای رنگ ونژاد و ملیتمون دغدغه ها و درد های مشترکی داریم و این شاید همون چیزی است که همۀ ما را به هم پیوند میده.کاش روزی برسه که هیچ کجای این دنیا جنگی نباشه و همه بتونن با آرامش زندگی کنن

July 12, 2006

سکوت

س ک وت
برایم گویای ناگفتنی ترین گفته هایی است که در دل دارم