جیرجیرک

November 19, 2006

گناهکار

کدوم گناهکار ترن؟اون کسی که می بینه و سکوت می کنه؟ چون خودش را در مقامی نمی دونه که از راهی که براش ممکنه نتیجه گیری و بعد اقدام کنه پس ترجیح میده ساکت بمونه.یا کسی که می بینه و حرف می زنه؟از طرف خودش به قضاوت می نشینه و به هر قیمتی حرفش را می زنه.حتی اگه اون قیمت توهین به دیگران باشه؟

November 06, 2006

کلیک

شام تموم میشه،میریم سراغ کامپیوترهامون.توی سکوت تنها صدایی که به گوش می رسه،صدای کلیک کردنه و این کلیک کردن آنقدر ادامه پیدا می کنه که کم کم دست ها و چشم های من خسته میشن.شب بخیر میگم و می رم که بخوابم.صدای کلیک ها کم کم به سختی شنیده میشه .چند ساعتی بعد از من هنوز داره کار می کنه.واین طوری یه روز دیگه به انتها می رسه و به استقبال فردایی دیگه می ریم که توش بازم تلاش هست و خوندن و یاد گرفتن و صد البته صد ها کلیک با صدا و بی صدای دیگه

November 04, 2006

گنجینۀ من

چند تایی از کتاب های مورد علاقه ام،چند تایی البوم عکس،سه تا جعبه پر از نامه،یه کارتن پر از کادو ها و یادگاری های کوچولو کوچولو و تازگیها یه کیف سی دی که تا الان توش پنجاه تایی سی دی جمع شده دارایی های با ارزش من هستند ودر واقع گنجینۀ من و اسباب دل خوشی من.توی این مجموعه همه چی پیدا میشه از گل خشک گرفته تا یادداشت های یواشکی دوران دبیرستان سر کلاس جبر و هندسه،نامه های پدر و مادرم ، نامه ها و کارت های عزیز ترین ها، نامه های آقای همسر که هر روز با پست سفارشی سر ساعت دو ظهر و تو اوج هوای داغ ، منظم و مرتب می رسید.و خلاصه یه عالمه خرت و پرت دیگه که هر کدومش یه عالمه خاطره پشت سرشون هست.همشون مرتب و منظم جاسازی شدن و مدت به مدت برام اسباب تجدید خاطرات را فراهم می کنن