جیرجیرک

May 21, 2006

انتظار

سلام
با توام.با تویی که رفتی.با تویی که مدتی است چراغت رو خاموش کردی تا چراغ دیگه ایی رو برای خودت در جایی دیگه روشن کنی.جایی که توش امید باشه.تو باشی و مهر باشه و دوستی و دستی مهربون که به نوازش موهای قشنگت بپردازه.هر روز میام با یه امید تازه که یه روز دوباره بر گردی و ببینم که اومدی.من منتظر می مونم.نمی دونم چقدر و تا کی؟هر چه هست امید دوباره اومدنت برام مثل نفسی تازه است که بهم نیرو میده.تا بمونم و یه روز که حتما هم آفتابی و گرمه شاهد باشم که تو برگشتی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home