جیرجیرک

February 28, 2006

لاکی جون

فردا دوباره لاکی کوچولو را با خودم میبرم سر کار. تمام اون مدتی که جای ثابتی داشتم ،لاکی پیشم بو د و با اون دو تا چشم های قشنگش به من نگاه میکرد وقتی جامو عوض کردن و توی اون مدتی که دوباره اواره شدم ، لاکی رو بر گردوندم خونه و گذاشتمش روی مانیتور خونه که بازم بتونه منو ببینه.این لاکی با این که قلبش به بزرگی دنیاست ولی دلش خیلی زود به زود تنگ میشه پس باید بذارمش یه جایی که بتونه مرتب منو ببینه.فردا دوباره با من میاد سر کار.جالبه رییسم که حدود 55 سال سن داره و اهل ایرلنده هم یه لاکپشت سنگی کوچولو،رو میزش داره و تا لاکی منو دید گفت میدونی لاکپشت سمبل شانسه؟ و لاکی رو از من گرفت و نوازشش کرد و ازش خواست برای من شانس بیاره

0 Comments:

Post a Comment

<< Home