جیرجیرک

September 23, 2006

اول مهر

امروز اول مهر است.کلاس اولی که بودم به واقع اول مهری نداشتم.اول مهر من مصادف شد با پانزدهم اسفند.وقتی روز اول به کلاس رفتم،بچه ها امتحان نقاشی ثلث دوم را می دادند و فقط امتحان دیکته مونده بود و بعد هم تعطیلات عید نوروز.معلم کلاس اولم که خیلی هم دوستش دارم ،برای پر بار شدن تکلیف عید شروع کرد به درس دادن مزرعۀ گندم و من به جای الف و ب با عین و غین شروع کردم.یادمه تازه از اهواز امده بودیم .پدر به خاطر شغلش نمی تونست منطقۀ جنگی را ترک کنه و در ضمن دانشجو هم بود و مادرم هم همین وضیعت را داشت .وقتی وضعیت به اندازه ایی بحرانی شد که دیگه سکونت داخل شهر غیر ممکن شد،از طرف دولت دستور کتبی اومد که تمام زن های شاغل که توی شهرباقی موندن، حتی زن های پرستار و دکتر با اولین وسیله باید از شهر خارج بشن .من و مادرم بهمراه خواهرم و ومادر بزرگم که به خاطر ما تا اون موقع مونده بود،با یه چمدون کوچیک رفتیم توی مهد کودک بیمارستان ساکن شدیم.نه ماشینی مونده بود و نه قطاری و نه اتوبوسی که بشه از شهر خارج شد.هر چی هم که بود برای حمل مجروح از آبادان و خرمشهر به عنوان آمبولانس ازشون استفاده میشد.
..
ادامه دارد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home