دوستی
زندگی ، گرمی دل های به هم پيوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست
در ضميرت اگر اين گل ندميده است هنوز
عطر جانپرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت
گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت
آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان
خرج می بايد كرد
رنج می بايد برد
خرج می بايد كرد
رنج می بايد برد
دوست می بايد داشت
"فریدون مشیری"
0 Comments:
Post a Comment
<< Home