سلام
جيرجيرک يادگار خاطره های شاد دوران بچگی است.خاطره روزهايی که شاد و فارغ مينشستم و در حالی که دو انگشت اشاره ام را به زير بند انگشتی های دمپايی های پلاستيکی ام که گلی پلاستيکی هم رويشان بود برده بودم,با کنجکاوی به صدای جير جير جيرجيرکها که لا به لای لوله های روکار اب پنهان شده بودند,گوش می دادم وشگفت زده از خودم می پرسيدم: من که چيزی نميبينم پس اين صدا ها از کجاست؟هر غروب این کار من بود تا تابستان سر می رسید و جیر جیر کها ناپدید میشدند تا سالی دیگر که دوباره با گرم شدن هو ا باز گردند
3 Comments:
جیرجیرک جان - اول که خیلی خوش آمدی به وبلاگ نویسی. دوم اگر به بخش راهنمائی که در ستون سمت راست وبلاگ خودم هست مراجعه کنی مقادیری لینک به درد بخور هست. یکی از آنها به سایت مژده و قالبهای فارسی آن است که میتونی ازشون استفاده کنی.
موفق باشی.
By h4leh, at 8:54 PM
آدرس وبلاگ خودم:
http://mithras.org
By h4leh, at 8:55 PM
خوش آمدی
By آسمان, at 11:20 PM
Post a Comment
<< Home